امروز : 29 ارديبهشت 1403

چه کسی من را باز خواهد جُست جُز خودم که در سال ها به اقالیمی شتافته ام که برای دیگران غریب بوده است. به نظر شیوه ی زیستِ ما، نحوه ی مرگ مان را مُشخص می کند، یعنی همان گونه که از نظر روانی زندگی می کنیم، همان گونه نیز خواهیم مُرد. آیا من هماره در سفر بوده ام؟ اگر مسافری در این دنیا بوده ام، مرگ ام نیز چون سفری است به دنیای دگر. آیا حریص بوده ام، و هماره احساس کرده ام کمتر دارم و بیشتر باید داشته باشم؟ پس مرگ ام نیز با دریغ بسیار از یک سو، و رُعبِ فراوان از سوی دگر است. به راستی سال ها چون موری این همه انباشته ام، و حال باید رهایشان کنم؟ مرگ همواره یک فراق است، ولی این فراق محتواهای بی شماری دارد؛ ولی اگر هماره عشق ورزیده باشیم، دیگر دچارِ فراق مرگ نخواهیم شد؛ زیرا تنها چیزی که با مرگ برابری می کند، و هَماوَردش است عشق است (از کتاب یادداشت های ادبی ـ فلسفی).

به ستاره ای می آویزم
پُر از آب
و ماهی های درخشان
به جهانی سفر می کنم
که در آن کوه ها می سوزد
و رنگ دانه های خاک
در آسمان پراکنده می شود.

*

چهره ات آبنمایی است پاییزی
که بر چشم ام می ریزد
خاکساری می کند
به آبِ بدن ام
برکت می دهد
و باغ ام را به هزارسال دیگر
زندگی می بخشد...

 

فایل صوتی در سوگ سیاوش من از کتاب مجموعه اشعار رئوف آهوقلندری

با صدای رئوف آهوقلندری

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید