امروز : 29 ارديبهشت 1403

این صحنه را خلاءیی هست، حُفره ای که هم چیز را می بلعد یا به کام می برد؛ هضمی یکباره از هر چیزی که می توانم تولیدش کنم، و سال ها برایش زحمت کشیده ام. ولی می پندارم زندگی در این جذب ها و هَضم هاست که به راستی جریان دارد، و هوشِ رَبانی حُکم می دهد هر آن چه را که جمع کرده ام، رها کنم، تا آغوشِ بازم، ذراتِ واقعی و باهوش را گِرد آورد، و از خام های جدید، ماده های مُغذی بسازد. هوشِ عرفانی ام آن چنان می رقصد که جادوی بال هایش، هوای اطراف ام را چون سطحی از آب های درخشان سبز به آرامی جا به جا می کند، و دیگر نه از گذشته خبری هست، نه از آینده. انگار کاملاً رها شده ام، یا در پختگی شگفت انگیزی، رایحه ای به مشام ام می رسد که اصلِ بازگشت را دلپذیرتر می کند. بازگشت به درون امکانی است برای مرکزیت بخشیدن به واقعیت، تحققی است که هر گونه انکار را می پذیرد، و بر اساس نفی، چیزی را ایجاد می کند که ما می توانیم زندگی مان را بر مبنای اش تمجید کنیم. پَس وجود حُفره لازم است، چرا که حُفره یک گودال نیست، بلکه مَجرایی است برای عبور(یادداشت های ادبی ـ فلسفی).

انگشتانی که در قفسِ نور فرو می رود

کرانی از قوس ها و فام ها.

نگاه ات می کنم

هنگام که در ماورایِ من شناوری

قطره ای در چشمِ کبوتری

آبشاری بر چترِ صنوبری.

نگاه ات می کنم

وقتی که ماورایِ تو نامشهود می شود

و من فقط سفیدی مواجی می بینم

که آغشته به کَهرُباست.

*

دانه ای جوانه می زند و سیال می شود

بال هایی بر جوانه می روید

جوانه ای در پرواز

یا پَرهایی لرزان

در سایه ی شُهود.

تب می کنم

با افسونِ زایش

مَجاری بدن ام

در باغ و بذر بسته می شود

زندگی  می روید

برای مرگی که در من شکوفه کرده است...

 

فایل صوتی گیلاس های شب دو با صدای رئوف آهوقلندری

 

فایل صوتی گیلاس های شب دو با صدای رئوف آهوقلندری و الناز زماندار

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید