امروز : 29 ارديبهشت 1403

حالا دورانِ نشیب و سقوط گاه به گاهِ من است. امپراطوری بدن ام در حال تجزیه شدن است، و من که هماره به سَرم می بالیدم، اکنون حس می کنم مغزم انباشته از خلاء و جریان های تاریک آسمانی است. ولی هیچ پروایی ندارم، و حس می کنم حتی از عالمِ نَفس گیرِ بی نَفسی، شهودی برای دریافتِ چیزهای والاتر یافته ام. نمی اندیشیم، بلکه می چرخم، و به عوض آن که چون همیشه مبنایی برای شناختِ استدلالی رفتارهایم بیابم، با اتکاء به بدن ام که همیشه واجدِ سطحی شفاف از عملکردهای ناب بوده است گام بر می دارم، حمام می کنم، به بالکن می روم، و روی صندلی چوبی کوچکی می نشینم که بَزمگاه شبانه های شعر است. (از متن یادداشت های ادبی ـ فلسفی)

کلمه جاری ست

بر رودِ پیشانی ات

نام هایی که بر زبان می آری

شکوفه ای که بر سینه ات می کاری.

کلمه جاری ست

با نانی مقدس

بِهجتی آبی

که باغ های جهان از آن طعام بر می گیرند

ساحلِ رویا

و کوهی زنانه

که شیبِ ملایمی در شب دارد.

*

کلمه جاری ست

و عشق در سپیده پارو می زند

روبان های سپید

به نسیم می آلایند

و عریانی تو در تمامِ عصر پیداست.

*

نام ام را که صدا می زنی

صَمغ های سُماق یادم می آید

مَپل در زیر پایم

یا سِیمره بر رگِ دستان ام.

نام ام را که صدا می زنی

مَلحفه ها به اهتزاز در می آید

و خلوتِ اتاق ام

بر تختِ شاهی جلوس می کند

در می یابم درختان نِموِ تقدس آمیزِ شهودند

شبنم ها یاد می آرَند

حافظه ی علفزار خورشیدی است

و کلمه، کلمه ی مادر است...

 

فایل صوتی شعر گیلاس های شب با صدای رئوف آهوقلندری

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید