امروز : 15 ارديبهشت 1403

بی تردید آزادی چیزی است که همه دوست اش داریم، ولی همه به یک اندازه آن را واقعیت نمی بخشیم. برخی از اشخاص به گونه ای زندگی می کنند که انگار اختیارِ عمل بیشتری دارند، انتخاب های شان بیشتر است، کمتر خود را مجبور احساس می کنند، کمتر تحت فشار دیگران قرار می گیرند، بیشتر به علائق شان می پردازند، خیلی بیشتر از زندگی شان لذت می برند، و خیلی آرام تر و شادتر هستند. این برای برخی اشخاص منشأ رنج است، چرا که نتوانسته اند آن چه را که دوست دارند، واقعیت ببخشند، و وقتی می بینند دیگری نیز با شرایطی یکسان، آزادی عمل بیشتری دارد، و از زندگی اش لذت بیشتری می برد، رنج می کشند.

توان و قابلیتِ دیگران در غلبه بر محدودیت هایی که ما در آن گرفتار شده ایم، به ما لذتی که نمی دهد هیچ، بلکه به عذاب مان می افکند. چرا که ناتوانی مان را به رُخ مان می کشد، و عجز مان را از این که نمی توانیم تغییر کنیم، و زندگی شادتری داشته باشیم بیشتر می کند. با این حال مسأله به همین جا ختم نمی شود.

هنگامی ما احساس ناتوانی و عجز بیشتری کردیم، به این فکر نمی کنیم که چگونه توانا و صاحب اختیار شویم، بلکه به دنبال راه هایی هستیم که دیگران را با آن توانایی و اختیار عملی که دارند تخریب کنیم. زیرا درست است که ما نمی توانیم آزادتر باشیم، و از این امر رنج می کشیم، ولی درست تر است که می توانیم آزادی عمل دیگری را مخدوش کرده، و با انواع ترفندها تخریب اش کنیم، و از این کار لذت بریم. این لذت، یعنی لذت آزاد نبودن، ولی مُخرب بودن، در دسترس تر است.

پس شاید ما نتوانیم آزادتر باشیم، یا صاحب اختیاردارتر، ولی می توانیم در آزادی و لذت دیگری خدشه ای وارد کنیم، و این خودش یک توانایی است. بدین خاطر است که برخی اشخاص برای شان خیلی مهم است که به چه طریقی مانع لذت بردن دیگران از زندگی شان شوند، و به جای این که بخواهند خودشان از زندگی شان لذت ببرند، بیشتر برای شان این اهمیت دارد که حال دیگران را بگیرند، تا حال خودشان خوب شود؛ و چطور دیگران را به عجز برسانند، تا خودشان احساس توانایی کنند. ما به این لذت ها می گوییم سادیستیک، یعنی لذت هایی بیمارگونه که شاهدی است بر این امر که اگر من نمی توانم از زندگی ام لذت ببرم، پس هیچ کس هم حق ندارد از زندگی اش لذت ببرد. اگر من ناتوان هستم، همه باید ناتوان باشند، تا من از ناتوانی ام رنج نبرم. اگر من احساس بدبختی می کنم، همه باید این احساس را داشته باشند، تا من حداقل احساس خوشبختی کنم.

لذت سادیستیک لذتی است که از رنج دادن دیگری حاصل می شود، نه از قابلیت شخص در لذت بردن از زندگی اش، و یکی از منابع مهم لذت در زندگی اجتماعی است. دلیلی ندارد وقتی من نمی توانم، دیگری بتواند؛ یا وقتی من یاد نمی گیرم، دیگری به سرعت بیآموزد. لذت سادیستیک متوجه این است که من چه چیزی ندارم، و دیگری دارد، و نباید داشته باشد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید