امروز : 29 ارديبهشت 1403

نقش درماني يكي از رويكردهاي مهم در روان درماني گروهي است. نقش درماني به يك معنا دلالت بر ايفاي نقش به گونه اي آزادانه، بر مبناي احساسات و نگرش هاي شخصي و خلاقيت فردي است. بنياد مفهومي نقش درماني مبتني بر اين است كه هر كدام از ما در طول زندگي مان نقش هاي مختلفي بر عهده مي گيريم، و اين نقش ها بر شيوه ي نگرش ما و چگونگي تجارب عاطفي ما تأثير مي گذارند. اگر به فراخناي زندگي مان بنگريم متوجه مي شويم گاه نقش محصل، فرزندي سركش و لجوج، رهبر در گروه همسالان، بازيكن فوتبال، دستفروش و غيره را ايفاء كرده ايم. هر چند اين ها به ظاهر نقش نيستند، و شايد تجلي گر خويشتن ما در زندگي باشد، ولي وقتي به گونه اي عميق تر مي نگريم، نقش هايي هستند كه هم بر ما تأثير مي نهند، و هم به درك ما از خودمان ياري مي كنند.

به نظر مي رسد بسياري از نقش ها در زندگي ثابت نيستند، ولي معدودي از آن ها براي ما به صورت دايمي و ثابت در آمده اند. به طور مثال نقش مدير يك اداره هيچ گاه نمي تواند ثابت باشد، در حالي كه نقش يك پدر دايمي به نظر مي رسد. ولي حتي در نقشِ يك پدر يا والد آدم ها دچار تغيير و تحول مي شوند. در هر صورت نقش ها بر ما تأثير مي نهند، و ما هم از نقش هايي كه بر عهده مان مي نهند، يا نقش هايي كه بر عهده مي گيريم تأثير مي پذيريم. با اين حال ما با نقش هايي كه ايفاء مي كنيم بر ديگران تأثير مي نهيم.

با اين وجود وقتي مي گوييم نقش درماني منظورمان چيست؟ ما با نقش هايي كه بر عهده مي گيريم كه گاه خيلي غيره منتظره و متفاوت هستند خودمان را در يك موقعيت رها مي كنيم و اجازه مي دهيم احساسات و نگرش ها و تجربه ي ما در آن موقعيت راهنماي مان باشد. نقش ها امور غيره منتظره اي هستند كه ناخودآگاهِ ما را فراخواني مي كنند و ما با آن چه بدان نينديشيده ايم به پيشواز آن چه مي بينيم مي رويم، و به آن واكنش نشان مي دهيم. از يك منظر نقش غيره منتظره است، و غير منتظره بودنِ آن است كه موجبِ ايجاد تداعي هاي آزاد و در عين حال واكنش هاي خلاقانه مي شود. از سوي ديگر نقشِ غير منتظره براي كساني كه هماره مي خواهند در قالب معيني عمل كنند هراس آور است. بنابراين نقش ضمن آن كه از درون مي جوشد، و تداعي هاي آزاد ايجاد مي كند، بيانگر وجه ديگري است كه يا شخص مي خواهد باشد، يا بوده است، يا از آن بيزار است، يا به واسطه ي آن  مي خواهد با آن مخالفت كند، يا بيانگر تداعي هاي گذشته ي فرد است.

نقش ها مثبت يا منفي نيستند، بلكه امورِ در حال انجامي هستند كه در برگيرنده ي واكنش هاي شخص به موقعيتي اند كه در آن قرار مي گيرد. بنابراين در يك موقعيت فرد واكنشي تخالف جويانه بروز مي دهد، و در موقعيت ديگر واكنشي همدردانه، و در جايي ديگرشايد به طنز روي بياورد، و در وضعيتي ديگر به خشونت و عصبيت. از اين رو ما در نقش درماني نمي توانيم براي كسي تعيين كنيم كه بايد چه كند، بلكه بايد از او بخواهيم كه خودش آن چه را كه در توان دارد نمايان سازد.

بنياد روان شناختي نقش درماني مبتني نمايان سازي است. آشكار كردن خويش و درك خود به گونه اي ديگر در يك موقعيت. هم چنين شيوه ي تعامل با ديگران در يك موقعيت و سازمان دادن نوع برخورد خود با ديگران. ما در نقش درماني هماره با مسائل و نكات خيلي مهمي مواجه مي شويم كه توجه به آن ها مي تواند گره گشاي مشكلاتي باشد كه يك فرد در حال تجربه كردن آن مي باشد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید