امروز : 29 ارديبهشت 1403

آیا پرخوری یک عادت غذایی است؟ خیر. پرخوری یک دفاع روانی برای کاهش اضطراب و افسردگی است. معمولاً اشخاصی که واجِد پرخوری هستند، از نظر عاطفی آسیب دیده اند، یعنی اشخاصی هستند که در گذشته دچار ضربه ها یا آسیب هایی شده اند، که جبران درست آن ها برای شان غیرممکن بوده است. وقتی شخصی بیش از حد مضطرب است، و نمی تواند قرار پیدا کند، یا خیلی بیشتر می خورد، یا خیلی کمتر. فعلاً در مورد کم خوری حرف نمی زنیم، بلکه می خواهیم بگوییم:
ـ مجید احساس می کند وقتی مضطرب است تا مرز تهوع غذا می خورد.

ـ مرضیه وقتی با موقعیتی روبرو می شود که نمی تواند فشار ناشی از آن را تحمل کند، به پرخوری روی می آورد.

مجید و مرضیه در قبال تجربه ی حاد اضطراب بیشتر می خورند، زیرا با خوردن می توانند حواس شان را از چیزی که تحت فشارشان قرار داده است، منحرف کنند. آن ها بیشتر می خورند، زیرا نیاز به فراموش کردن ناراحتی شان به وسیله ی چیزی لذت بخش ترند. آن ها بیشتر می خورند، چون فکر می کنند در برابر این اضطراب حاد کار دیگری از دست شان بر نمی آید. آن ها بیشتر می خورند، زیرا تعادل هیجانی شان به هم خورده است، و در حال تنش، کنترلی بر رفتارهای شان ندارند. ولی برخی از اشخاص هستند که اضطراب شان مُزمن و دیرپاست. این گونه افراد پرخوری را تبدیل به راهبردی مقابله ای برای کنترل اضطراب کرده اند. یعنی عادت کرده اند در طول سال های متمادی به وسیله ی پرخوری با اضطراب شان مقابله کنند. پس چاق اند، از چاقی شان نفرت دارند، ولی از این که نمی توانند لاغر شوند از خودشان نیز متنفرند. ولی مسأله فقط این نیست؛ این افراد کمتر خودشان را دوست دارند، برای خودشان ارزش زیادی قائل نیستند، می پندارند لیاقت این را ندارند که کسی دوست شان بدارد، از این رو می خورند، تا خودشان را تنبیه کنند. بنابراین پرخوری یک واکنش مُخرب و تنبیهی به بی لیاقتی خویشتن است. پرخوری برای برخی اشخاصِ خودآزار مهم ترین واکنش در تنبیه و مجازات خویش است. این پرخوری ناشی از افسردگی است.

پُرخوری چیزی نیست که مبنای فیزیولوژیکی داشته باشد، بلکه اساسِ روان شناختی دارد. گفتیم پرخوری دفاعی است در برابر اضطراب و افسردگی، و در ضمن بیانگر نوعی خودتنبیهی به خاطر درکِ بی لیاقتی خویشتن است. وقتی شما احساس می کنید شخص ناکارآمدی هستید احتمال دارد یکی از واکنش های تان به بی لیاقتی تان، پرخوری باشد، زیرا با پرخوری هم می توانید خودتان را تنبیه کنید، و هم از خوردن تان لذت ببرید. از این رو اشخاص پرخور معمولاً افرادی هستند که از خودشان رضایت خاطر ندارند، اما نارضایتی شان را با خوردن بیشتر سرکوب کرده، یا احساس بی لیاقتی شان را با خوردن تعدیل می کنند.

اما پرخوری دربرگیرنده ی جنبه های دیگری نیز هست. یکی از وجوه مهم پرخوری تقلیل یا کاهش مسائل و مشکلات شخصی به پرخوری است. کسی که زیاد می خورد، بیشترین آگاهی اش معطوف به زیادخوری است. یا حتی کسی که کم می خورد، بیشترین آگاهی اش معطوف به کم خوری است. قبض حوزه ی آگاهی یا محدود کردن آگاهی به چیزی مانند غذا، مانعِ بسطِ آگاهی به چیزهایی مثل مسئولیت پذیری، تعهد، تلاش، تعادل در مناسبات بین فردی، موفقیت، انسجام و یکپارچگی در جهانی می شود که داریم در آن زندگی می کنیم. بنابراین پرخوری می تواند مبنایی باشد برای محدود کردن آگاهیِ وجود به چیزی در اینجا و اکنون، یا محدود سازی زندگی به جسمی در اینجا و اکنون.

ـ هنگامه زیاد می خورد، اما همیشه به زیاد خوردن اش فکر می کند، و در عین حال احساس می کند نمی تواند کمتر بخورد.

هنگامه چه نصیبی از پرخوری اش می بَرد؟ این که دیگر به چیزهای قابل توجه دیگری نمی اندیشد، و تنها حوزه ی فکری اش موضوعِ خوردن است. با این حال از آن جا که بیشتر می خورد، تا کمتر بیندیشد، نمی تواند جلوی خوردن اش را بگیرد، چرا که زیاد خوردن، مانعِ فکر کردن به چیزهای مهم تری می شود. پس چاقی هزینه ی نیندیشیدن است. وقتی قرار است فکر نکنیم، یا به جهانی بزرگ تر نیندیشیم، بهتر است بیشتر بخوریم، تا فکرمان محدود به خوردن یا در اینجا بودن شود. زیرا احساس می کنیم ما مسائل زیادی داریم که فکر کردن به آن ها حال مان را بدتر می کند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید