امروز : 30 ارديبهشت 1403

آدريان ولز (Adrian wells) استاد برجسته روان شناسي در دانشگاه منچستر (Manchester) در اين کتاب به بررسي اثرگذاري درمان شناختي بر اختلالات هيجاني مي پردازد و با پيش كشيدن مقوله فراشناخت، درمان شناختي را مورد نقادي قرار مي دهد. همانطور كه مي دانيم اصطلاح شناخت (Cognition) به فرايندهاي دروني ذهني يا راه هايي كه در آن ها اطلاعات پردازش مي شوند، يعني راه هايي كه ما به وسيله ی آن ها اطلاعات را مورد توجه قرار مي دهيم، آن ها را تشخيص مي دهيم و به رمز در مي آوريم، و در حافظه ذخيره مي سازيم، و هر وقت كه نياز داشته باشيم آن ها را از حافظه فرا مي خوانيم و مورد استفاده قرار مي دهيم، گفته مي شود.

در مفهومي كلي تر شناخت يعني دانستن، و كسب شناخت درباره جهان هستي يعني دانستن جهان هستي.

ورود موضوع شناخت به درمان اختلالات هيجاني در قالب تكوين نظريه «طرحواره» به كارهاي بِك (Beck) باز مي گردد. مطابق با اين نظريه اختلال روان شناختي و هيجاني با اختلال در تفكر ارتباط دارد. به اين معني كه اختلالاتي مانند اضطراب و افسردگي، با افكار خودآيند منفي و تحريف هايي در تفسيرها مشخص مي شوند. ولز ديدگاه بِك را در اين زمينه مورد نقد قرار مي دهد و به طور مثال اشكالات آن را در تبيين افسردگي بيان مي دارد:

الف) افكار منفي پيامد افسردگي است، يعني افسردگي بر تفكر منفي تقدم دارد.

ب) نگرش هاي غلط و نا كارآمد تنها در طول دوره هاي افسردگي پديدار مي شوند و با بهبودي فرد، آنها نيز به حالت بهنجار باز مي گردند.

ج) بايستي در تبيين افسردگي بين باور گرم و باور سرد يا باور هيجاني و هوشي تمايز قائل شد. در حالي كه نظريه طرحواره تنها با يك سطح از شناخت سروكار دارد و چنين تمـــايزي را مطمح نظر قرار نداده است.

ولز براي تعديل و اصلاح نظريه شناختي در درمان اختلالات هيجاني و خارج ساختن آن از ركود و ايستايي، مفهوم فراشناخت را عرضه كرده است. از نظر فلسفي، ريشه فراشناخت را بايستي در آثار و تفكرات «كانت» (Kant) جستجو كرد. تفكر انعكاسي كانتي با عينيت دادن بنياني فعاليت شناختي شكل گرفت، كه اين فعاليت خود به موضوع شناخت «درجه دوم» تبديل شد؛ شناخت درباره شناخت، با ايجاد اصولي درباره اصول، مقولاتي درباره مقولات. بدين سان، اين ماوراي ديدگاه، از نظر فلسفي امكان داد تا شرايط و امكانات و محدوديت هاي شناخت مورد بررسي قرار گيرند. در واقع «كانت» اظهار مي دارد، ما تنها توانايي شناختن واقعيت  خارجي دست دوم را داريم. اما مي توانيم واقعيت دروني دست اول، يعني سازمان شناخت خود را بشناسيم.

در روان شناسي براي اولين بار پياژه (Piaget) فراشناخت را به گونه اي ضمني مورد استفاده قرار داد. چرا كه تفكر عمليات صوري پياژه آشكارا ماهيتي فراشناختي دارد، زيرا مستلزم تفكر درباره گزاره ها، فرضيه ها و احتمالات متصوري است كه ماهيت شناختي دارند. ولي پياژه اصطلاح «فراشناخت» را به كار نبرد. شايد اولين روان شناسي كه به گونه اي صريح اين اصطلاح را وارد روان شناسي شناختي كرد، فلاول (Flavell) بود.

ويژگي مهم نظريه ولز آن است كه وي فراشناخت را در مفهوم درماني آن به كار برده است. ولز نيز اذعان دارد كه فراشناخت عبارت است از «شناخت درباره شناخت». وي در اين کتاب رابطه فراشناخت را در رابطه با اختلالات روان شناختي، با پيش كشيدن نوعي الگوي ضمني مورد بررسي قرار مي دهد. در اين الگوي ضمني ولز به تشخص بخشيدن به فرايندهايي مي پردازد، كه پيامد آنها تغيير ذهن، تفكر و شناخت فرد است. وي در اين باره محتواي تفكر را معوق مي گذارد و در عوض به چگونگي تجلي آگاهي در نظام ذهني ما مي پردازد. از منظر ولز فراشناخت مفهومي چند بعدي است. آن شامل باورها، فرايندها و راهبردهايي است كه نظارت و كنترل شناخت را به عهده دارند. وي ضمن ايجاد تمايز ميان دانش فراشناختي و نظارت فراشناختي، كاركردهاي دو مقوله فوق را بيان كرده و براي تشريح فرايند پردازش اطلاعات، دو سطح موضوعي و فرا موضوعي را مطرح مي كند. حاصل رابطه دروني ميان اين دو سطح پردازش، به وجود آمدن فرايندهاي بازبيني و كنترل فراشناختي است. همانگونه كه «بازبيني» براي خود ـ تنظيمي و سيستم كنترل افراد درون داد مهمي محسوب مي شود؛ هر اشتباه يا اختلالي در «بازبيني» نيز مي تواند موجب به وجود آمدن ناكارآمدي روان شناختي شود. به گونه اي مشابه فرايندهاي كنترل نيز مي توانند نحوه آغاز يك فعاليت جديد، ادامه يا اصلاح يك فعاليت پيشين، يا نحوه به انجام رساندن يك فعاليت را تغيير دهند. بنابراين بروز اختلال يا سوگيري در فرايندهاي كنترل نيز مي تواند، باعث انتخاب راهبردهاي مقابله نامناسبي براي مواجهه با يك فعاليت شده و يا ممكن است سبب بروز اختلال روان شناختي گردد. همگرايي تمامي فرايندهاي فوق مبين مفهوم خود ـ تنظيمي است.

کتاب حاضر، ضمن تازگي، تنوع، خلاقيت و كاربردي بودن آن، پيچيده نيز هست. در ترجمه آن نهايت دقت مبذول شده است، اما صرف دقت به معناي فقدان اشتباه و خطا نيست. بنابراين آماده پذيرفتن انتقادات سازنده اي هستم، كه مرا در ترجمه دقيق تر متوني از اين دست، ياري كند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید