امروز : 29 ارديبهشت 1403

عشقِ من را مثلِ خاتَم در دل ات مُهر کن و هم چون بازوبند طلا بر بازویت ببند،

 زیرا عشق مانند مرگ نیرومند و مثل گور ترسناک است

 و شعله‌هایش همانند شعله‌های پُرقدرت آتش با بی‌رحمی می‌سوزاند

غزل غزل های سلیمان 6/8

 

غزلِ غزل های سلیمان فقط بیانی تَغزُلی از عشق نیست، بلکه روایتی از ژرفای هستی بشری است با همه ی پیچیدگی ها و زیبایی ها و رنج هایش. من وقتی برای اولین بار در بیست سال گذشته با آن روبرو شدم فقط حَظی عمیق بُردم و البته هیچ گاه آن روزها گمان نمی کردم که روزی بتوانم آن را نقد و بررسی کنم. هنگامی که انسان برای نخستین بار با غزل غزل ها رویارو می شود حس می کند با زیبایی گریزپذیری روبرو شده است...انسان فقط حیران می ماند که در دو هزار و پانصد سال پیش چگونه چنین منظومه ی زیبایی سروده شده است، آن هم در مجموعه ی عهد عتیق که شامل کتاب های مقدسی است که جنبه ی تقدس آمیز دارند.

غزل غزل های سلیمان، غزل غزل های هر انسانی در مکاشفه ی عشق است. برای ما در این عصر نیز که عاشق می شویم، غزلِ غزل ها مکاشفه ی درونی احساس و کشش ها و تمایلات و بازداری های اخلاقی مان از یک سو، و جنبه ی مقدس و رازآلود عشق از سویی دیگر است. برای هر انسانی عشق به همان اندازه که دسترس پذیر می نُماید، دسترس ناپذیر است، و به همان سان که لذت بخش است، سوگناک نیز هست، و غزل غزل ها هم این جنبه ی عشق را می شکافد و هم آن یکی را.

برای من بسی جای مُباهات است که توانسته ام به قدر بضاعت ام درباره ی غزل غزل ها نقدی ارائه کنم. البته این نگرشی انتقادی نیست، بلکه نقدی است که نکات مستور و نهفته ی غزلِ غزل ها را آشکار می سازد، و در حقیقت مکتوبه ای است در بیانِ بیان ناشده ها. خیلی متواضعانه اقرار می کنم غزلِ غزل ها جای بررسی ها ژرف تری را دارد، ولی این گامِ کوچکی است از سوی من برای آغاز کاری بزرگ تر. غزلِ غزل ها در هشت باب سروده شده است که منسوب به سلیمان است، ولی این فقط فرضیه ای است که اعتبار چندانی ندارد. در تفسیر غزلِ غزل ها سه ترجمه ی فارسی و یک ترجمه ی انگلیسی را مَد نظر قرار داده ام، چرا که من به زبان عِبری و عربی تسلطی ندارم. اگردر این راستا اشتباهی هست از من نیست، بلکه ناشی از ترجمه های در دسترس است.

رئوف آهوقلندری

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید