امروز : 29 ارديبهشت 1403

اضطراب غالباً ناشی از تلاش های فردی شخص برای بقا است، و به او در حفظ و ادامه ي زیستن کمک می کند. اضطراب در این سطح بخشی اجتناب ناپذیر از شرایط انسان در هستی است، و آدمی باید با آن رو به رو شود. اما بین دو نوع اضطراب، یعنی اضطراب بهنجار و روان رنجورانه تمایز وجود دارد. از اين نظر اضطراب مي تواند منبع بالقوه ي رشد محسوب شود.  اضطراب بهنجار پاسخ مناسبی به اتفاق یا حادثه ای است که ما با آن مواجه می شویم. به علاوه، این نوع اضطراب را نبایستی سر کوب کرد؛ بلکه می توان از آن به عنوان انگیزه ای برای تغییر بهره برد. اضطراب روان رنجورانه، متناسب با موقعیت نیست. معمولاً این نوع اضطراب کیفیتی ناخودآگاه  دارد و خارج از حیطه ي آگاهی عمل می کند. این نوع اضطراب غالباً شخص را دچار رکود می کند و موجب می شود که وی نتواند از نیروهای خود استفاده کند. از آنجا که ما بدون وجود پاره ای از اشکال اضطراب زنده نمی مانیم، بنابر این کنش اصيل متمرکز بر پایان بخشیدن به اضطراب بهنجار نیست. در حالی که پذیرش و مبارزه با اضطراب بهنجار جز و بخشی از زندگی است، وجود بهداشت روانی نیز مستلزم زندگی کردن با حداقلی از اضطراب روان رنجورانه نیز می باشد. زندگی کردن بدون اضطراب ممکن نیست، ما نمی توانیم بدون اضطراب با مسأله ي مرگ مواجه شویم .

یک شکل سازنده ي اضطراب بهنجار، اضطراب وجودی است، که می تواند به عنوان محرک رشد، برای مایی که آن را تجربه می کنیم، قلمداد شود. از آنجا که ما به طور فراینده ای از آزادی مان، و پیامدهای پذیرش و یا کنارنهادن این آزادی آگاه می شویم، اضطراب وجودی را نیز تجربه می کنیم. در حقیقت زمانی که ما تصمیم می گیریم که در زندگی مان دگرگونی هایی به عمل آوریم، وجود اضطراب همراه با این تصمیم می تواند نشانه ي آمادگی ما برای تحقق چنین تغییراتی باشد. اگر ما یاد بگیریم که به پیامدهای هوشمندانه ي اضطراب گوش کنیم، می توانیم در راستای تغییر جهت زندگی مان گام هایی اساسی برداریم.

 ما موجوداتی هستیم که غالباً سعی می کنیم از اضطراب، با ایجاد این تصور باطل که در زندگی مان امنیت و ثبات وجود دارد، اجتناب کنیم؛ این موضوع شاید به ما کمک کند که بتوانیم برامور ناشناخته، مبهم و ناآشنا غلبه کنیم، اما خودمان نیز واقف ایم که وقتی به این تصور متوسل می شویم، یعنی تصور ثبات و امنیتی پایدار، داریم خودمان را فریب می دهیم. در حقیقت راهی برای دستیابی به امنیت پایدار وجود ندارد. البته ما می توانیم به واسطه ي ایجاد محدودیت در زندگی مان، و بنابر این کاهش انتخاب ها، اضطراب مان را تعدیل کنیم. اما بسط و گشایش یک زندگی جدید، ضرورتاً به معنای گشایش اضطراب است. ما برای کوتاه ساختن دور اضطراب باید بهای زیادی را پرداخت کنیم.

 

انسان موجودی است که شهامت رویا رویی با خودش را دارد، هر چند این رویا رویی در نوع خودش وحشتناک است. اما با این همه بسیاری از افراد هستند که به علت هراس و ترس ناشی از رویا رویی با خویشتن، از آن اجتناب می کنند. این ها کسانی هستند که به طرح های راحت طلبانه ای که آسایش موقتی را برای آنان به همراه می آورد فوراً پناه می برند، اما در دراز مدت ناکامی وجودی عمیقی را که برخاسته از ادامه ي راه ها و شیوه های سابق است تجربه می کنند.

آزادی و اضطراب دو روی یک سکه اند. اضطراب با هیجان همراه با تولد  ایده ي  جدیدی مرتبط است. بنابر این ما هنگامی اضطراب را تجربه می کنیم، که بخواهیم از آزادی مان در مسیری ناشناخته، به قصد شناختن چیزی بهره ببریم، و در چنین راهی حرکت کنیم. بسیاری از ما از روی ترس سعی می کنیم از این مسیر ناشناخته و پریدن در درون آن اجتناب کنیم. در این باره ما به خودمان  می گوییم: "اگر من تن به مخاطره ندهم، می توانم از دست اضطراب بگریزم". این به آن معنی است که من می خواهم به واسطه ي صرف نظر کردن از آزادی خود، از  اضطراب رها شوم. معنا درماني بر اين باور است اشخاص هیچگاه از خلاقانه ترین تصورات خود نیز آگاه نمی شوند، چرا که پیش از آن که الهامات آن ها به سطح خود آگاهی برسد، این الهامات به واسطه ي اضطراب منکوب می شوند.

معنا درماني به افراد کمک می کند با تضادهای وجودي مانند زندگی و مرگ، موفقیت و شکست، آزادی و ضرورت، و قطعیت و شک سازگار شوند. هم چنان که انسان ها به شناخت برخی واقعیت های مربوط به مواجهه ي خود با درد و رنج، نیاز به مبارزه برای زنده ماندن، و خطا پذیری بنیادی خود واقف می شوند، اضطراب آن ها از نو ظاهر می شود. بنابر این اضطراب وجودی که به گفته ي فیلسوف هستی گرای دانمارکی کی یرکه گارد  سرگیجه ي آزادی است، نشانه ي سطحی از آگاهی است که انسان ها در آن قرار گرفته اند. هدف اساسی معنا درماني یک زندگی راحت تر یا رنج آور نیست، بلکه مقصود بنیادی این نوع رويكرد ترغیب کردن آدمي به شناسایی و مواجهه با منابع و سرچشمه های نا امنی و اضطراب است.

بروز اضطراب وجودی مستلزم دیدن زندگی به منزله ي یک ماجرا یا گذرگاه خطرناک است، تا پنهان شدن پشت امنیت هایی که به نظر، مصونیت و پناهی  را به ارمغان می آورند. هم چنان که آمد " ما نیاز داریم پرسش کنیم و پاسخ های آسان را دور بریزیم، و با اضطرابی مواجه شویم که می تواند ما را به زندگی در واقعیت و عمق برگرداند".

هدف معنا درماني حذف یا محو اضطراب نیست، چرا که رخ دادن چنین امری به منزله ي از بین بردن منبع سر زندگی و شور است. وظیفه ي معنا درماني در این راستا ترغیب کردن اشخاص به تلاش برای رویارویی صادقانه با زندگی، به واسطه ي اتخاذ یک موضـع صریح، اجرای یک فعاليت یا اقدام، یا گرفتن یک تصمیم است.

هم چنان که دیده شد، اگر انسان ها اضطراب بسیار کمی را تجربه کنند، انگیزه شان برای تغییربسیار کم خواهد شد؛ اضطراب می تواند به انرژی مورد نیاز برای تحمل کردن خطرات مربوط به تجربه کردن رفتارهای جدید تغییر شکل یابد. بنابر این معنا درماني به افراد کمک می کند به تشخیص و شناسایی موارد ذیل بپردازد:

الف) فراگیری راه های تحمل کردن تضاد، تعارض و عدم قطعیت.

ب) چگونه زیستن، صرف نظر از حمایت ها و پشتیبانی ها، که می تواند مرحله ای ضروری در سفر از وابستگی به استقلال باشد.

در این راستا من مي توانم به کشف امکان های جدید برای زندگی کردن بپردازم، هر چند به نظر می رسد در هم شکستن طرح های پیشین و ساختن سبْک های نو زندگی تا مدتی همراه با دلهره و اضطراب خواهد بود، اما هم چنان که من پیش تر می رود و شیوه ها ی نوتر "بودن" را با رضایت بیشتری تجربه می کنم و اضطراب ام کاهش می یابد. زمانی من به اعتماد نفْس بیشتری می رسنم که اضطراب ام که ناشی از انتظار وقوع رخداد بدی است کاهش بیابد.

اضطراب پیامد تحول وجود شخصی مان نیست، بلکه بعدی از خود هستی است. موضوع گریزناپذیر اضطراب وجودی به طور خلاصه شامل نتیجه گیری های ذیل است:

اضطراب ریشه در پرتاب شدن ما به درون جهانی دارد که ما خود آن را انتخاب نکرده ایم.

 اضطراب ناشی از ضرورت انتخاب کردن است ( حتی انتخاب نکردن نیز یک انتخاب است)؛ این انتخاب پیامدهایی به دنبال دارد که هرگز معلوم و مشخص نیست، و همواره دلالت بر رد بدیل های دیگر دارد.

اضطراب ریشه در واقعیت زندگی دارد که به طور اجتناب ناپذیری به سوی مرگ در حال حرکت است.

اضطراب فی نفسه نه مثبت و نه منفی است. به نظر کی یرکه گارد آن "سرگیجه ی آزادی" است. در جهانی که در آن امور غیرقابل پیش بینی و خارج از کنترل ما هستند، اضطراب ما را متوجه تمامی این احتمالات می کند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید