امروز : 29 ارديبهشت 1403

رمان بیچارگان اولین رمان داستایفسکی است که آن را در ۲۰ سالگی نوشت. داستایفسکی با این اثر توانست وارد محافل ادبی روشنفکران مطرح زمان خود شود و راه را برای رسیدن به موفقیت هموار کند. داستایفسکی شهرت زیادی کسب کرد و داستان اینکه منتقدان چگونه این رمان را کشف کردند یکی از ماجراهای مشهور در تاریخ ادب روسیه است. 

این رمان تماماً شامل نامه‌هایی است که یک مرد مسن به نام «ماکار آلکسییویچ» به عشقش «واروارا آلکسییونا» می‌نویسد که همسن دخترش است و پاسخ آن را نیز مرتب دریافت می‌کند؛ نامه‌هایی که ابتدا با شرح حال تنگدستی‌شان آغاز می‌شوند و کم‌کم با توصیفِ خاطراتِ کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه می‌یابند؛ از مرگ پدرِ واروارا و کوچ ناگهانی و اجباری خانواده‌اش از یک روستای زیبا به سن‌پترزبورگ و بی‌سرپناه‌شدن آن‌ها برای پس‌دادن بدهی پدر می‌گویند و در نهایت با یک اتفاق تلخ تمام می‌شود.

سبک رمان بیچارگان ناتورالیستی است و وضعیت فعلی دو شخصیت اصلی داستان آن‌قدر ملال‌انگیز است که بارها و بارها مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در رمان‌های ناتورالیستی صحنه داستان به‌جای کشوری خیالی یا دوردست در زمانی بعید، روسیه معاصر است. دختر یا زنِ قهرمان داستان تقریبا بدون استثناء از طبقات پایین جامعه هستند. شعار این مکتب چنین است: «ستمدیده‌ترین و پست‌ترین افراد بشر هم بشرند و خود را برادر تو می‌دانند.» داستانی که این مکتب را خلق کرد داستان شنل گوگول بود که در ۱۸۴۲ چاپ شد. در رمان بیچارگان هم اشاره کوتاهی به این رمان می‌شود. در این میان، به گفته منتقدان قهرمان مرد داستان بیچارگان – ماکار آلکسییویچ – که کارمند فقیری است مستقیما از میان نوشته‌های گوگول بیرون آمده است.

در رمان، آدم‌های بیچاره‌‌تری نیز در همسایگی پیرمرد زندگی می‌کنند که هیچ ندارند، و از شدت بی‌پولی در بستر بیماری به‌سر می‌برند و شاهد مرگ عزیزانشان هستند، اما دست از مطالعه برنمی‌دارند؛ کتاب‌ می‌خوانند و به هم قرض می‌دهند.

به بخش دانلود کتاب بروید

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید