امروز : 29 ارديبهشت 1403

این گونه در هوس های مان زنده می شویم، و راهی دیگر در پیش می گیریم که زنگارِ حافظه برای سالیان دراز پنهان اش داشته است. هنگامی رَه می سپریم در حالِ غبار روبی از گام هایی هستیم که برای مدت های مدید در قفسِ عادت ها حبس بوده اند. دریا را پیش می آریم، و قلبی که در دریا شناور می شود. همه چیز به این بستگی دارد که تا چه اندازه به جانورِ درونی مان اعتماد کرده ایم، و اقتدارش را پذیرفته ایم، و سرسپرده ی او شده ایم. حدها این گونه تغییر می کند، و تازه پس از گام بَرداری های زیاد، و گام نشمُری های فراوان است که در می یابیم حد، تصوری بیش نیست، و مرزهایی که برای خود مُقرر داشته ایم، فقط بر لوحِ ضمیری اعتبار دارد که تاکنون تن به جنگ نداده است. از این نظر پیکار مبارک است، زیرا همه ی حدهایی را که پنداشته ایم، نقش بر آب می کند.
از متن کتاب

وقتی به بار می نشینی تازه در می یابی از خود رَسته ای، میوه ای می شوی برای بازتابِ رنگ ها و فام ها، یا مَنشوری برای تکثیرِ یادها. در سفر به بار می نشینم، به یاد می آرَم، از یاد می برم، و دوباره فراموشی ها را با یادها می آمیزم، تا به یادها رایحه ای دوباره ببخشم. اکنون بویی می شوم در میانِ شکوفه ای، یا علفی در میانِ رایحه ای. آیا من رنج می برم؟ آیا خسته ام؟ آیا به بی نهایت خویش رسیده ام؟ تازه هنگامی که سفر پایان می یابد، آغاز می شوم.
از متن کتاب

در هر جایی که قدم بر می دارم ریلی از خاطره می سازم، تا تو بعدها بر آن گام نهی، و از جغرافیای "من"، شکوهی برای خود بسازی. این ریل ها، حالت های "من" اند، کوره راه هایی که کشف کرده ام، یا جنگل هایی که پیموده ام، یا دریاچه هایی که عرض ها و طول های شان را شنا کرده ام. این ریل ها، فلسفه ی درخشانی است برای آزادی، و ایده ای که راه می رود، تنابنده است، و خودش را به تو عرضه می کند، تا شادمان تر شوی.
از متن کتاب

عکاسی نگریستن است برای آن چه می نویسیم، یا نگارش است برای آن چه می بینیم. نگریستن و نگاشتن، حلقه های ذهنی و عملی زیستن اند. برای آن که بتوانیم پاس بِداریم، باید نظاره گری دقیق باشیم، و برای آن که بیندیشیم، باید بنویسیم، و آن چه را نگریسته ایم، دوباره بازیابیم. آن چه طبیعت می کند دعوتی است برای پاسداشتِ زندگی از طریق دیدن و نگاشتن.

از متن کتاب

نگارش این یادداشت ها به خاطر ضرورتی است که بودن در لحظه برایم ایجاب می کند. یادداشت ها به منزله ی نگارشِ زندگیِ یک "من" در موقعیت است. بازخوانی آن ها به "من" این امکان را می دهد، هم خودش را در موقعیت های دیگر بازخوانی کند، و هم موقعیت ها را در نسبت با خویشتن اش بشناسد.  یادداشت ها گویای زندگی یک "من" اند که نمی خواهد در حافظه اش مَحصور بماند، بلکه می خواهد با آن چه در حافظه اش دارد، با حافظه ی زندگی ارتباط برقرار کند، و از این طریق، زندگی را نه در حافظه، بلکه در خودِ زندگی بسازد. از این رو یادداشت نویسی بیش از آن که نگارشی از روی هوس باشد، ضرورتی آگاهانه برای تعیینِ موقعیتِ "من"، و بازخوانی "منِ" در "موقعیت" است. ما همواره از این که موقعیت را بشناسیم و بدانیم نسبت آن با "من" چگونه است اجتناب می کنیم،  از این رو هم از چگونگی پویشِ "موقعیت" غافل می مانیم، و هم از تداومِ خویشتن در "موقعیت".

دو

یادداشت ها دربرگیرنده ی تفَرُدِ لحظه ها از یک سو، و پیوستگی لحظه ها از سوی دیگر است. یک لحظه واجِد محتوا یا درون مایه ای است که جدا از لحظاتِ دیگر قابلِ بازنمایی در کلمات است. لحظه فقط وجود ندارد، بلکه لحظه چیزی است که باید کشف شود. بنابراین فردیت پیدا کردنِ لحظه ها، کاری است که در یادداشت ها قابل انجام است. با این حال یادداشت ها صرفاً بازنماییِ لحظه در کلمه نیست، بلکه اکتشاف و واکاویِ شهودیِ لحظه در عالمِ خویش است. از منظر دیگر لحظه، به لحظه ها می پیوندد، و در زنجیره ای از تداعی ها، معانی جدیدی خلق می کند. لحظه هم واجِد فردیت است، و هم جمعیت. هم خودش یک واحد است، و هم این که به توحیدش قائم نیست. پس یادداشت ها یک لحظه را در لحظه ی دیگر فرا می افکند، و تاریخی از لحظه ها می آفریند.

سه

یادداشت ها بیش از آن که بیانگرِ درست و غلط بودن یک "چیز" باشند، مُبینِ زندگی آن "چیز" هستند. زندگیِ چیزی در عالمِ یادداشت نگاری، زندگی توأم با تحول است، هم چنان که آن "چیز" کشف می شود، تغییر می کند، و هم چنان که دگرگونی می پذیرد، نیازمندِ کشفِ دوباره است. پس ما نباید از یادداشت ها توقعِ سخن واحدی را در باره ی چیزی داشته باشیم. یادداشت ها مُتکثرند، دارای پویش اند، و به تناسبِ پیشرفتِ واکاوی ها، تغییر می پذیرند، و نگرش ما را دچار تغییر می کنند. یادداشت ها، نظریه پردازی در موردِ "چیز"ی نیستند، که بخواهیم از آن ها توقعِ استنباطِ قانون مشخصی داشته باشیم. یادداشت ها، قانون ناپذیرند، و چون خودِ یک هستیِ در حالِ سَیَلان، مرتباً دچار تحول می شوند. از این رو یگانه قانونِ حاکم بر یادداشت ها، قانونِ استحاله یا تحول مداوم است.

چهار

این یادداشت ها هم جنبه ی ادبی دارند، و هم فلسفی. ادبی بودن شان به این ارجاع دارد که توصیف ها در آن جنبه ی زیبایی شناسی و گاه شاعرانه پیدا می کند. به عبارتی یادداشت ها جنبه ی علمی ندارند، و در باره ی یک چیز، به توصیفی می پردازند که در مقامِ شأن درونی و زیبای آن از یک سو، و حالتِ اَنَفُسی نگارنده از سوی دیگر است. از طرف دیگر یادداشت ها فلسفی اند، ولی نه فلسفه در موقعیتِ کلاسیک اش، بلکه فلسفه در مقامِ ربط اش با زندگی. به عبارت دیگر، فلسفه ی یادداشت ها، بیانگر موقعیتِ فلسفی "چیز"ی در حالت های متفاوت و مُتکثر در زندگی ماست. این که یک "من" چگونه می تواند به چیزی در حالت های مُتکثرش بنگرد، چگونه می تواند از آن معنایی پویا استنباط کند، و چگونه از آن متأثر می شود، و زندگی درونی خودش را تحت تأثیرِ آن می بیند.

 

پنج

یادداشت ها بیش از آن که بیانگرِ زنجیره ی افکار باشند، نشان دهنده ی پیوستگی لحظه های یک سرنوشت در درونِ سرنوشت های دیگر است. در یادداشت ها هم به سرنوشتِ خود می اندیشیم، هم سرنوشت های دیگر را در سرنوشتِ خویش بازنمایی می کنیم، و هم استحاله ی این دو را به نظاره می نشینیم. از این رو یادداشت ها صرفاً خاطره نگاری نیستند، بلکه تداعی هایی می باشند که در آن ها سرنوشت ها با هم تعامل می کنند، در هم می نشینند، به هم یاری می رسانند، و در تکامل یکدیگر مؤثرند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید