باید بودریار را علاوه بر جامعهشناس و منتقد ادبی برجسته، یک فیلسوف قلمداد کرد؛ چراکه شاهواژهی افکار بودریار همانی است که از زمان یونان باستان نقطهی محوریِ مباحث فلسفی است، و آن «واقعیت» و چیستی واقعیت است. اما او برخلاف فیلسوفان که مباحث خود را بر مفاهیم انتزاعی بنا میکنند، به زندگی روزمره [و مسائل انضمامی] توجه کرده است و همین امر جذابیت ویژهای به مباحث او داده است.
مانند بسیاری از نظریهپردازان مطالعات فرهنگی و فلسفهی پسامدرن، پسزمینهی افکار بودریار نیز مارکسیستی است. البته این امر عجیبی نیست، چون افکار او زمانی شکل گرفت که مارکسیسم در اوج بود. او در سال 1968، یعنی همان سال شورش معروف دانشجویی فرانسه، از رسالهی دکتری خود با عنوان نظام ابژهها در دانشگاه سوربن دفاع کرد، که این رساله بعدا بهصورت کتاب مستقلی چاپ شد. او در سال 1970 اولین کتاب خود بهنام جامعهی مصرفی را منتشر کرد که زمینههای مارکسیستی فکر او حتی در نام کتاب نیز مشهود است. اما این کتاب تلاشی است در جهت تطبیق مارکسیسم و وضعیت پسامدرن؛ البته ما شاهد تلاشهایی از این دست برای ترمیم نظریات مارکسیستی در جهت توصیف شرایط پیچیدهی سرمایهداری در دوران جدید از طرف نئومارکسیستها نیز هستیم. اما او از سال 1973 به نوعی بازاندیشی در نظریات مارکسیستی مبادرت میکند که میتوان آن را آغاز دورهی «فرامارکسیستی» بودریار نامید، که نتیجهی آن کتاب آینهی تولید است. او در این کتاب با اشاره به پایان مدرنیته، به کاستیهای مارکسیسم در تبیین فرآیندهای اجتماعی موجود توجه کرده و با استفاده از نشانهشناسی سعی در بیان ویژگیهای عصر جدید میکند.
به بخش دانلود کتاب بروید